شاهکاری به نام Limbo
نوشته شده توسط آی دریمز در 9 مارس 2013بازی Limbo یا برزخ، داستان پسر جوانی را روایت می کند که به دنبال خواهر گم شده خود می گردد اما جاهایی که او دنبال خواهر خود می گردد، مکان های بسیار مرموز و خطرناکی هستند. بازی محصول شرکتی دانمارکی بنام Playdead است. بازی در ابتدا بطور انحصاری در ژوئیه ۲۰۱۰ برای ایکسباکس منتشر شد. یک سال بعد وقتی انحصار زمانی ایکسباکس ۳۶۰ اتمام شد، Playdead بازی را برای کنسول پلیاستیشن ۳ و مایکروسافت ویندوز پورت کرده و برای دانلود در اختیار دوستداران آن، قرار داد. نسخه مک اواساکس بازی نیز در دسامبر ۲۰۱۱ منتشر شد. در این بازی خبری از زرق و برق بازی هایی که با هزینه های بسیار زیاد ساخته می شوند، نیست. اوج صحنه پردازی ها و هنرنمایی سازندگان در دو رنگ سیاه و سفید خلاصه می شود. کل محیط بازی سیاه و سفید طراحی شده و محیطی که درخور ورودی جهنم باشد را بسیار زیبا و هنری به نمایش در می آورد. هر چیزی که در بازی دیده می شود، از ترکیب این دو رنگ به وجود آمده است.
داستان بازی
شخصیت اول داستان پسرک بدون نامی است که در محلی بنام “لبه جهنم” در میان یک جنگل از خواب بیدار میشود. هنگامی که او به دنبال خواهر گم شدهاش میگردد، با انسانهای معدودی مواجه میشود که یا قصد کشتن او را دارند و یا از او فرار میکنند. پسرک در طول سفرش با یک شخصیت زن مواجه میشود که قبل از اینکه موفق شود به او برسد، آن زن ناپدید میشود. او پس از گذشتن از خطرات بسیار و حل معماهای فراوان به داخل یک قاب شیشهای پرتاب میشود و دوباره به جنگل برمیگردد. بعد از اینکه پسرک برمیخیزد و مسافت کوتاهی را میپیماید با یک دختر مواجه میشود که هدفش رسیدن به اوست که دختر با نزدیک شدن پسرک وحشت زده از جا میپرد و داستان در همین جا پایان مییابد.
شروع و پایان مبهم بازی این امکان را به بازیکن میدهد که خود داستان بازی را پیدا کند و تفاسیر و تحلیلهای مختلفی از بازی داشته باشد. برای مثال داستان بازی میتواند به این صورت تحلیل شود که پسرک و خواهرش در کلبه درختی خود بودهاند (با توجه به مکان پایان بازی) و پسرک بطور ناگهانی از درخت پایین افتاده و وارد عالم برزخ شده و تصور میکند که خواهرش را گم کرده است که پس از تلاش فراوان با عبور از مرز دنیا و برزخ وارد دنیا شده و به خواهر خود میرسد درحالیکه بالای سر او به گریه و زاری مشغول است. پسرک زمانی که به خواهرش میرسد اندکی میایستد که میتواند نشانه این باشد که جسم خود را دیده و متوجه حادثهای که اتفاق افتاده است شده باشد و بعد به طرف خواهرش حرکت میکند و خواهرش هنگامی که حضور روح پسرک را احساس میکند وحشت زده از جا میپرد، ولی او را نگاه نمیکند.
منبع +